مرتضی مردیها
چکیده
در میانة قرن شانزدهم، کتاب دربارة چرخش افلاک آسمانی کپرنیک منتشر شد و این حادثه به انقلاب کپرنیکی علم مشهور شد. این حرکت با چاپ کتابهای کپلر و گالیله در حوالی تغییر قرن ادامه یافت. بنا بر قول مشهور، در این انقلابِ روشی، جزء و کل یا استقراء و قیاس جای خود را عوض کردند. در علم قدیم، اعتبار اصلی از آن معدود گزارههای کلیای بود که انبوه ...
بیشتر
در میانة قرن شانزدهم، کتاب دربارة چرخش افلاک آسمانی کپرنیک منتشر شد و این حادثه به انقلاب کپرنیکی علم مشهور شد. این حرکت با چاپ کتابهای کپلر و گالیله در حوالی تغییر قرن ادامه یافت. بنا بر قول مشهور، در این انقلابِ روشی، جزء و کل یا استقراء و قیاس جای خود را عوض کردند. در علم قدیم، اعتبار اصلی از آن معدود گزارههای کلیای بود که انبوه گزارههای جزئی از آن کسب ارزش میکردند. این روش برعکس شد و در علم جدید، قوانین کلی و کلان معدود، اعتبار خود را از انبوه گزارههای جزئی و خاص میگرفتند. به عبارتی، اعتبار ذاتی از آن گزارههایِ خاص و جزئی (تجربی) بود و بالعرض به قوانین عام و کلی میرسید. متعاقب این انقلاب روشی در علم، تحولات بزرگی هم در فلسفة سیاسی رخ داد. فرضیة مقالة حاضر این است که این تحول در فلسفة سیاسی از تحول مذکور در فلسفة علم تأثیر پذیرفته است.